گم شدن خرسی
خرسی که شیوا خیلی دوستش داشت گم شد و هیچ اثری ازش نیست نمی دونم کجا گذاشته با گم شدن خرسی خیلی ناراحت شدو چند مدت گریه و زاری می کرد و بهونه خرسش را می گرفت من و باباش همه جا رو گشتیم ولی انگار خرسی یه قطره اب شده بود و رفته زیر زمین
اخرش هم نفهمیدیم خرسی چی شد.الان هم وقتی خرسی می بینه یاد خرس خودش می افته.
اما این روزا همدمش یه موش کوچولو شده که خیلی دوستش داره وقتی حموم می برمش باید موشش هم حموم بده و وقتی موشی خیس میشه من به جارختی حموم اویزونش می کنم تا خشک بشه مدتی هم که جناب موش اویزونه شیوا جون به لبم میکنه و موش عزیزش می خواد خلاصه ماجراها داریم با این موش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی